قبل از پيروزي انقلاب اسلامي هراس رژيم ستم شاهي از دلاورمردان كرد و همچنين حضور خان هاي طماع خون مردم كرد را در شيشه كرده بود و با پيروزي انقلاب مردمي سال 57 اجير شدگان اجنبي بارديگر به جان مردم اين ديار افتادند و به خيال خام خود خواستند تا كردستان را از مام وطن جدا كنند و اين معركه يي شد تا ديگر بار مردمان خوب اين سرزمين طعم تلخ ظلم را بچشند.
شهيد كاك جلال بارنامه يكي از اين سربازان گمنام است . كاك جلال اهل روستاي باغان مريوان بود و به سال 1329 پا به جهان گذاشت . پدر بزرگش ماموستا (روحاني ) محمد از همان كودكي ، به كاك جلال قرآن آموخت و چون هميشه در برابر تعدي خان ها مي ايستاد، نوه اش درس آزادگي را هم آموخت . در همان كودكي بخاطر فشار شديد خان باغان ، خانواده ماموستا محمد بارنامه مجبور شد تا به روستاي بلكر مريوان مهاجرت كنند. كاك جلال نوجواني خود را در بلكر گذراند و در كنار پدر كشاورزي كرد.
سال 44 كاك جلال ازدواج كرد و ثمره آن تولد ۴ دختر و ۹ پسر است . در سال 57 با آغاز تظاهرات مردم عليه رژيم ستم شاهي كاك جلال به جمع مبارزان پيوست و در تمامي تظاهرات هاي مريوان حضور داشت . عهده دار توزيع اعلاميه و نوارهاي سخنراني حضرت امام (ره ) در روستاهاي مريوان بود.
نفر دوم از سمت راست
پس از پيروزي انقلاب اسلامي جلال به عنوان «جوانمرد» وارد ژاندارمري وقت شد و در كنار دكتر چمران به مقابله با ضد انقلاب پرداخت.
سال 1358 اوج اقتدار و حاكميت ضد انقلاب و عوامل بيگانه در مناطق مختلف كردستان بود. ضد انقلاب كه مي ديد كاك جلال كه آن موقع به عنوان يكي از چهره هاي شاخص محلي در مبارزه با ضد انقلاب بدل شده بود، سد راهش شده ، بارها و بارها اقدام به ترور وي كرد و با حمله به منزل يا محل كارش سعي در از ميان برداشتن او داشتند كه هربار ناكام مي ماندند.
در اين دوران كاك جلال به همراه دو برادر شهيدش جمال و عبدالله بارنامه و چهل نفر از بستگانش بخاطر شرارت هاي شبانه روزي ضد انقلاب مجبور شدند تا راهي كرمانشاه شده و به سازمان پيش مرگان كرد مسلمان ملحق شد.
با آزادسازي مريوان و بازگشت آرامش به مريوان و سروآباد عهده دار سازماندهي و آموزش نيروهاي مردمي و ايجاد پايگاه هاي مقاومت بسيج در روستاهاي مختلف شد و بزودي محبوب مردم شد.
با پايان جنگ تحميلي عراق عليه ايران كاك جلال كه سال ها جنگيده بود، از سپاه پاسداران بازنشسته شد اما سنگر را خالي نكرد و به عنوان فرمانده گردان 101 عاشوراي شهرستان مريوان و همچنين فرمانده سازمان پيشمرگان كرد مسلمان مريوان در صحنه حاضر بود.
كاك جلال از هر ۹ پسر خود خواسته بود تا براي حفظ و حراست از نظام مقدس جمهوري اسلامي در سنگر سپاه پاسداران حضور داشته باشند و راه پدر را ادامه دهند. كاك جلال كشاورزي مي كرد و دوباره در روستاي بلكر به كشت و كار پرداخته بود.
همچنين در سال هاي پس از دفاع مقدس، او روايت گر سال هاي دفاع بود و چه بسيار كاروان هاي راهيان نور دانشجويي كه حكايت مظلوميت كردستان و مريوان را از كاك جلال شنيده بودند.
ضد انقلاب مي ديد كه حالا كاك جلال بارنامه در سنگر فرهنگي و با روايت جنايات آنان به مبارزه پرداخته و انگار كه نمي خواهد حتي لحظه يي آنان را راحت بگذارد، پس سرانجام بارديگر شرايط ترور او را فراهم كردند. كاك جلال زراعت مي كرد و حالا ترورش زياد مشكل نبود.
با توجه به شواهد موجود در محل سه تن از عناصر ضد انقلاب در عصر شانزدهمين روز خردادماه سال 83 در مسير بازگشت شهيد كاك جلال از مزرعه به منزل پس از استفاده از مشروبات الكلي در ساعت 18 و 40 دقيقه غروب وي را از راه دور به گلوله مي بندند و حتي جرات نمي كنند كه بر سر پيكرش بروند.
شهيد كاك جلال بارنامه هفدهمين شهيد اين خانواده مبارز و مسلمان است.
اينجانب جلال بارنامه فرزند مرحوم علي به اهل خانواده و فرزندانم وصيت وسفارش مي نمايم همچنان كه يك وصيت نامه ديگري در خصوص مسايل خصوصي خانواده ام مكتوب كرده ام ، مجدداً سفارش مي نمايم كه اهل خانواده ام راه خدا وقرآن واسلام را در پيش بگيرند ، راهي كه در آن صداقت وپاكي وخلوص نيّت هست ، راهي كه از طريق آن به خداوند منان رسيد ، نسبت به فقر وفقراء سخاوتمند و مساعدت نماييد وبا افراد ناپاك و خائن رفت وآمد ي نداشته باشيد ، همواره از حق دفاع كنيد .
آرزو دارم تمام فرزندانم راه اسلام همچنانكه عموهاي شهيد شان وديگر عموها ، دائيها وپسر دائيهايم انتخاب كردند ولباس سبز برتن داشتند شماها هم لباس سبز حريم اسلام و قرآن برتن كنيد ، هيچوقت از اسلام جدا نشويد و من راهي را كه رفته ام راه واقعي اسلام را در آن پيدا كرده ام ، فرزندانم مواظب همديگر باشيد و اتحاد وهمبستگي درميان شماها باشد واز خود غافل نشويد كه دشمن در شماها رخنه كند ، در وصيتنامه ديگرم به مسايل شخصي وخانوادگيم پرداخته ام و هيچ موقع از خير وثواب در حق اينجانب دريغ نورزيد و يك باغ را كه درروستاي بلكر كاشته ام از ثمره آن بعنوان خيّرات تحت هيچ عنواني كوتاهي نكنيد ، مرگ حق است و هيچ كس نمي تواند از آن بگريزد و از خداوند متعال خواستارم كه مرگ حقيقي و واقعي به من عطاء بفرمايد كه شهادت در راه او باشد.